قسمت قبل خوندید که موهیول و هامیونگ برای جاسوسی به بویو اومدند و موهیول اونجا یون رو دید ولی وقتی اومد
برای مشاهده ی بقیه مطالبکلیک کنید
خودشون به یون نشون بده سربازا اومدن و یون هم رفت-موهیول فکر کرد که دستگیرش کردند و دنبالش راه افتاد.و به جون سربازا افتاد و حسابشون رو رسید و یون رو برداشت و فرار کرد.اما وقتی اومد به یون بگه که خوبی یون یه چک گذاشت تو گوشش و بعد هم با بی اعتنایی رفت.موهیول هم که نگرفته بود چی شده و به خودش بود که یکدفعه سربازا دنبالش گذاشتن و بعد از یک تعقیب و گریز گرفتنش.
راستی اینو بدونید که یون دختر وساجا { وزیر تسو }هست
خوب برگردیم سراغ موهیول که تو زندانه و با یه زندانی بدحال رو برو میشه اون یارو هم خرش رو میگره و یه چیزی بهش میده و میگه اینو به یه بازرگان تو بویو بده و بعدش هم میمیره
تو این صحنه یکی می اد و به وسجا میگه که اون جاسوس هوانگ نیونگ که گرفته بودیم مرده و هیچ اطلاعاتی هم ازش بدست نیاوردیم.بعد خدمتکار یون بهش میگه با اون پسر دیوونه چیکار کنیم که یون بهش میگه بیارینش پیش من و یون هم ازش می پرسه تو کی هستی و تو قلعه ی بویو چیکار می کنی-موهیول هم میگه چون از مرز رد شدم فرار کردم و به بویو اومدم
موهیول هم بهش میگه فکر کردم گرفتنت به همین خاطر فراریت دادم تا جبران خوبیهات رو بکنم اما این طوری بدتر شد
یون هم بهش میگه اینجا خونه ی تاک روک وساجای منطقه و عضو خانوادهی دربار است-و یون میگه اگه بخوای می تونم یه جا برات پیدا کنم که موهیول میگه پیش یه بازرگان تو بویو کار می کنم.موهیول بر می گرده و میبینه هامیونگ از جاسوسی برگشته و هامیونگ به ماهوانگ(بازرگانه)میگه باید بفهمم تسو می خواد کجا بره
بعد ماهوانگ ازش می پرسه برای چی می خوای بدونی کجا می ره؟که هامیونگ میگه اگه الان تسو رو نکشیم دیگه نمی تونیم تسو رو بکشیم و ماهوانگ میگه امکان نداره که هامیونگ میگه حتما یه راهی وجود داره.موهیول یاد اون زندانی می افته که بهش گفته می خواسته تسو رو بکشه و موهیول ازش می پرسه مگه بویو با هوانگ نیونگ متحد نیستن؟ که طرف بهش میگه شاه فعلی ما به خاطر خیانت تسو به قدرت رسید و من هم وزیر امنیت شاه قبلی هستم.موهیول هم صبح می ره دنبال بازرگانه تا اون نامه رو بهش بده وقتی می خواد نامه رو بهش بده سربازا می ان و همشون رو دستگیر می کنند.تو این بین یکی از سربازا موهیول رو می شناسه و همه ی سربازا دنبالش می گذارند و یکدفعه هامیونگ و گویو جلوشون سبز میشن و جونشون رو نجات می دهند.این خانم هم یکی از جاسوسهای هوانگ نیونگ است که می خواد استخر سونای تسو رو با زهر مسموم کنه که وسجا شمشیر رو زیر گلوش میگذاره اما زنه که می دونه چی قراره سرش بیاد با سم خودشو میکشه
اون طرف گویو از موهیول می پرسه اینجا چه خبره و برای چی سربازا دنبالت بودند؟ و مارو میگه یکدفعه الکی دنبالمون گذاشتن بعد ماهوانگ میگه جاسوسهای هوانگ نیانگ می خواستند تسو رو بکششند و به خاطر همین سربازا دارند همه جا رو می گردند و باید فرار کنیم و بعدش هم از اونجا می روند
تو راه برگشت به گوگوریو یه گروه رو می بینند که دارند برده های گوگوریو رو به بویو می برند
موهیول هم که رفتار بد سربازا با برده ها رو می بینه غیرتی میشه و می خواد بره نجاتشون بده که گویو بهش میگه می خوای چیکار کنی و ما حریف همه ی اونها نمیشیم و هامیونگ هم میگه من باید اینها رو نجات بدهم
بعد به سربازا حمله می کنند و همشون رو می کشند و برده ها رو ازاد می کنندبعد از اینکه اونا رو نجات میده میگه من ولیعهد گوگوریو هستم و بیشتر از این نمی تونم کاری براتون بکنم اما قول می دم تاوان کارهاشون رو پس بدهند
بعد هامیونگ به دیدن خانواده ی درباری می ره و با هم شام می خورند و برادر کوچک هامیونگ بهش میگه چرا به قصر بر نمی گردی و هامیونگ هم میگه من به خاطر بدی که به پدر کردم تبعید شدم-بعدش هم سریو یه کمی سر به سر ملکه می گذاره و بهش کنایه می زنه
بعد هامیونگ به دیدن خانواده ی درباری می ره و با هم شام می خورند و برادر کوچک هامیونگ بهش میگه چرا به قصر بر نمی گردی و هامیونگ هم میگه من به خاطر بدی که به پدر کردم تبعید شدم-بعدش هم سریو یه کمی سر به سر ملکه می گذاره و بهش کنایه می زنه
بعدش یوری به هامیونگ میگه شنیدم به کشور هان رفتی و هامیونگ میگه به اونجا نرفتم و موهیول رو احضار می کنه تا اطلاعاتی که از بویو رو به دست اورده براش بیاره که یوری میگه این پسر همونی نیست که تو غار جومونگ بود؟ و هامیونگ میگه فعلا به من خدمت میکنه
و هامیونگ نقشه ها و اطلاعاتی رو که از بویو به دست اورده رو به یوری میده و مسیر رفت و اومد تسو رو بهش نشون میده
بعد یوری اونو به اتاق خودش می بره و بهش می گه تو واقعا وارد کمپ سایه های سیاه شدی؟ و هامیونگ هم میگه اره و اون سایه های سیاهی که من دیدم از حیوون هم بدتر هستند و میگه ممکنه همون بلایی که به سر کشور هوانگ نیونگ در اوردند به سر کشور ما هم در بیاورند
و. به یوری میگه به من سرباز بدید تا اونو بکشم و میگه اگه تسو رو بکشم به خاطر اینکه وارثی نداره تو کشورش حرج و مرج به پا میشه و دیگه سرشون به خودشون مشغول میشه
ولی یوری با درخواست هامیونگ مخالفت میکنه و میگه من خودم منتظر یه فرصت هستم تا این کار رو بکنم اما الان نمیشه ملکه هم این حرف ها رو می شنوه و پیش سانگا می ره و میگه ما نباید بگذاریم تسو رو بکشه وگرنه دوباره ولیعهد میشهسریو به برادرش هامیونگ می گه ملکه می خواد از سانگا استفاده کنه تا یوجین ولیعهد بشه و بهش می گه برگرد به قصر اما هامیونگ میگه کارهایی دارم که باید انجام بدهم و بعد بر می گردمموهیول تو فکره معنی اون نقشه ای که جاسوسه بهش داده چیه که مارو می اد و راز نامه رو پیدا می کنند که میشه شاه تسو دهمین روز از دهمین ماه به هیونگ نیانگ می ره.وزیر یوری می اد و میگه سانگه و بقیه رئیسهای با بودجه جنگ علیه بویو مخالفند و میگن نمی شه جنگ راه انداخت.
سریو هم داره تمرین مهارتهای جنگی میکنه که به مارو میگه اگه منو شکست بدی هواتو دارم
گویو هم که میدونه مارو چیزی بارش نیست میگه اگه راستمیگی با من بجنگ و باهاش میجنگه و حسابشو می رسه و بعد بهش میگه نمی دونم کی هستی اما هم خوشگلی هم فرزی
یکدفعه موهیول که سریو رو می شناسه می اد و میگه اونو ببخشین و اون نمی دونست شما کی هستین شاهزاده خانم که گویو بدبخت به خاک می افته و به شاهزاده احترام میذارن
بعد مارو با موهیول می رن بازار تا یه شی تزئینی بخرند که فروشنده میگه مال هوانگ نیونگ است و موهیول بهش میگه تو می دونی چیپاهیول کجاست؟ و فروشنده میگه چیپاهیول قلعه ای است که قصر ما توش است.
موهیول که رمز نامه رو خوب می فهمه می ره و به هامیونگ میگه یه چیزی هست که نشونتون ندادم و راز نامه رو بهش میگهبعد به هامیونگ میگه شاه تسو تو مراسم تاجگذاری هوانگ نیونگ شرکت میکنه و بهترین زمان برای کشتن اون استو هامیونگ به گویو و موهیول میگه برید جولبون و مقدمات را اماده کنید و گویو می پرسه چیزی شده که هامیونگ میگه باید تسو رو بکشیم
وساجا هم که می ترسه برای شاه تسو اتفاقی بیافته نگرانه و به تسو میگه بهتره به این سفر نروید که رئیس بایگانی بهش میگه من پیش بینی همه چیز رو کردم و بهتره نگران چیزی نباشی تسو هم میگه من باید به هوانگنیونگ برم تا بتونم با هان مقابله کنم
موهیول و مارو هم یه شی زینتی برای هائه اپ گرفتن تا از زحماتش قدردانی کنن هائه اپ هم از دنیای بیرون ازشون می پرسه و اونا هم می گن بد نیست قشنگه
هامیونگ هم افرادش رو دور هم جمع می کنه و بهشون میگه می خواد چیکار کنه که یکی از اونا میگه شما الان هیچ قدرتی ندارید و اگه شکست بخورید همه چیزتون رو از دست می دید و هامیونگ هم بهش میگه جون من ارزشی نداره و بهتر از جون سربازهای گوگوریو نیست
گویو بهش میگه ما الان سرباز در اختیار نداریم و هامیونگ هم بهش میگه باید از سربازهای پولکی استفاده کنیم و به خاطر نفرتی که از تسو دارند با ما همکاری می کنند.
موهیول می ره دنبال همون رفقاش که حاضر بود به خاطرشون کشته بشه و پیشنهادشو بهشون می ده ولی طرف قبول نمی کنه و موهیول هم میگه اگه به شاهزاده کمک کنی زندگیت عوض میشه ولی طرف میگه باید فکر کنم.هامیونگ داره به افرادش تعلیم می ده که این یارو می اد و میبینه و می ره به باگیوک میگه:باگیوک هم راه می افته تا خودش بره ببینه که تو بین راه این دوتا اونا رو می بینن و موهیول به مارو میگه برو به شاهزاده خبر بده و منم سرگرمشون می کنم-موهیول یه سنگ به طرف باگیوک پرت می کنه و سربازا دنبالش می کنن.
مارو هم به شاهزاده خبر می ده و اونا هم کاسه کوزه رو جمع می کنند و می رن باگیوک هم وقتی می اد میبینه کسی نیست و به مشاورش بهش میگه حتما هامیونگ می خواد شورش کنه
هامیونگ هم افرادش رو جمع میکنه تا برن برای کشتن شاه تسو ...یون به اردوگاه سایه های سیاه میره تا مجروحین رو درمان کنه که دوجین رو می بینه-دوجین همونه که عاشق یون است و خیلی دوستش داره و در اردوگاه سایه های سیاه هم هست -با هم گپ می زنند و حرفهای عاشقانه تحویل هم می دهند.هامیونگ و افرادش هم می رن سر راه تسو تا حمله رو اغاز کنند ولی دو تا مراقب می بینند که موهیول با تیر و کمان میزنه می کشدشون به یاد پدر بزرگش جومونگ شب رو استراحت می کنند تا فردا تسو رو بکشند که هامیونگ می اد و با موهیول گپ می زنه و بهش می گه می ترسی که موهیول میگه اره ولی باید بجنگیم
بعد موهیول میگه وقتی اون مردمو دیدم که به بویو می بردند وجودم از خشم پر شد و هامیونگ میگه خشم انسان رو برای جنگیدن اماده میکنه اما تنها خشم ادم رو قوی نمیکنه بلکه یه چیز دیگه هم هست و باید خودت اون بفهمیو بعد یه گردنبند بهش میده و میگه این باعث میشه تیر مثل شیر غرش میکنه و بهش میگه تو باید تو این جنگ زنده بمونی و اگه زنده بمنی یادت می دم چطور ازش استفاده کنی
.: Weblog Themes By Pichak :.